شما بگویید در این انتخابات چه کنم؟! 

سلام و باز هم سلام ... 

دوستان خوب و بازدیدکنندگان گرامی 

تصمیم قطعی گرفته بودم که دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نکنم و به کسی هم رأی ندهم . اما دوستانم اصرار دارند که حتماً باید رأی بدهی و عدم رأی دادن را نمی پذیرند. 

در مناظرات و مباحثاتی که انجام دادم نه آنها توانستند بنده را قانع کنند و نه توانستند که حرفهایم را نپذیرند. اما همچنان اصرار داشتند که ما انتظار داریم تو رأی بدهی حتی رأی سفید هم باشد اشکالی ندارد اما مشارکت کن. 

من تا به امسال در تمام انتخابات رأی دادم اما هیچ یک از انتخابهای ما خدمتگزار مردم مستضعف نبودند و سرانجام اقتصاد را به جایی رساندند که ما در معرض انقراض نسل قرار گرفته ایم.

حالا موندم که رأی بدهم یا نه !!!!!

بقیه را در ادامه مطلب بخوانید!!!!

یه سخنرانی تصویری می ذارم از حجت‌الاسلام دکتر نقویان (که بنده خیلی ایشان را دوست دارم) حتماً گوش کنید و در موردش نظر بدهید. نظرتان برایم خیلی مهمه 

برای گوش کردن سخنرانی اینجا کلیک کنید! 

http://www.filimo.com/w/ARXwq

.................................................

چون دوستان اطلاع دادند که در آدرس فوق امکان دسترسی نداشته اند!!! 

در آدرس زیر هم می توانید همان سخنرانی را ببینید و یا دانلود کنید : 

http://www.aparat.com/v/X3R5t/

.................................................................

شکل دانلود را هم در ادامه مطلب توضیح دادم!!!!

در این انتخابات به من رأی بده 

ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺎﻧﺪﯾﺪﺍ ﺷﺪﻡ !
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﯿﺰﯼ
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺴﺘﯽ ﻭ  ﻣﻘﺎﻣﯽ
ﻣﺮﺍ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻫﺎ ﺭﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺗﻨﻬﺎ ﺗــــﻮ ﻣﺮﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯽ 

ﮐﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ

ﺑﯿﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﭘﯿﺮﻭﺯﻡ ﮐﻦ . . .

..................................................

اونایی که به من رأی میدن قیام کنند!!

 رأی دادن ، انتخابات ، دموکراسی 

من به این شهردار رای نخواهم داد. نه فقط به خاطر اینکه مرا برای شام دعوت نکرد، بلکه چون در راهم از فرودگاه به شهر چاله های بسیار بزرگی وجود داشت. (فیدل کاسترو)

.................................................

همین که مردم بدانند انتخاباتی برگزار شد کافی است. کسانی که رای می دهند هیچ چیزی را تعیین نمی کنند. کسانی که رای ها را می شمارند همه چیز را تعیین می کنند. (ژوزف استالین)

.........................................

در یک دموکراسی، مردم رهبری که به او اعتماد دارند را انتخاب می کنند. بعد رهبر برگزیده می گوید، «حالا ساکت شوید و از من اطاعت کنید.» مردم و حزب دیگر آزاد نیستند که در کار او دخالت کنند. (ماکس وبر)

 ............................................

 تفاوت بین دموکراسی و دیکتاتوری اینست که در دموکراسی، اول رای می دهی و بعدا دستور می گیری؛ در دیکتاتوری دیگر مجبور نیستی وقتت را برای رای دادن تلف کنی. (چارلز بوکوفسکی)

 ...................................

از بین تمام استبدادها، استبدادی که خالصانه برای منفعت قربانیانش به کار گرفته می شود ستمگرانه ترین است. (سی. اس. لوئیس)

در هر حال بدبختیم!!

مردی دو دختر داشت. یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد.
چندی بعد همسرش به او گفت:
ای مرد، سری به دخترانت بزن و احوال آن ها را جویا بشو.
مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت و جویای احوال شد. 

دخترک گفت : زمین را شخم کرده و بذر پاشیده ایم. اگر باران ببارد، خیلی خوب است؛ اما اگر نبارد، بدبختیم.
مرد به خانه کوزه گر رفت. 

دخترک گفت :کوزه ها را ساخته ایم و در آفتاب چیده ایم. اگر باران ببارد، بدبختیم و اگر نبارد، خوب است.
مرد به خانه خود برگشت. همسرش از اوضاع دو دخترش پرسید. مرد گفت: 
چه باران بیاید و چه باران نیاید ،ما بدبختیم!!

...................

حالا این حکایت ما است و کشور ما!!! 

چه انتخابات برگزار بشود و چه نشود، چه رأی بدهیم و چه رأی ندهیم، چه با اسمشو نبر مذاکره بکنیم و چه نکنیم، چه نفت ارزان بشود و چه گران بشود، چه کشور ما همه معادن را داشته باشد و چه نداشته باشد، ما در هر حال بدبختیم!!!

ریاست دولت در ایران شگون ندارد !!!

میگم تا حالا هر چه رئیس جمهور تو ایران اومد نتونست کاری برای ایران بکنه . هر چی را دست زدند خرابتر شد. میگم یکبار به مدت چهارسال رییس جمهور نذارند ببینیم چی میشه؟ 

من معتقدم که اوضاع بهتر میشه ، یا لااقل بدتر از اینی که هست نمیشه!!! نظر خودتون رو بگید.

حالا هم اسامی نامزدهای تأیید صلاحیت شده برای ریاست جمهوری اعلام شد. البته اگه خودم تحلیلگر وقایع  ایران نبودم از تعجب شاخ در می آوردم . اما چون از قبل حدس می زدم که نظام پس از فوت! آقای هاشمی رفسنجانی با خیال راحت سعی در حذف چهره‌هایی خواهد نمود (بنا به دلایلی که محفوظ باشد ) خیلی تعجب نکردم. 

در مجموع هر کس که بعد از انقلاب تشکیل دولت داد ، پس از پایان دولتش به عاقبت خوبی گرفتار نشد!  

اولین کسی که در ایران تشکیل دولت موقت داد مهندس مهدی بازرگان بود که با هزاران برچسب از جمله همراهی با منافقان و ... کنار زده شد و تا پایان عمرش به عرصه قدرت باز نگشت.  

شخص دیگر بنی صدر بود که او هم سرآخر خائن و منافق نامیده شد و به خارج گریخت. 

شخص دیگری که البته در جایگاه نخست وزیری قرار گرفت و بعدها سر دسته جریان فتنه لقب گرفت آقای میر حسین موسوی بود که همه با او آشنایند و هماکنون در حصر خانگیست.

 شخص دیگر آقای هاشمی رفسنجانی بود که او هم هشت سال رییس دولت بود و بعداً در سال 1388 به سرنوشتی دچار شد که حتی دیگر اجازه قرار گرفتن در جایگاه خطیب نماز جمعه تهران به او داده نشد . بعدها هم که در نامزدی ریاست جمهوری ثبت نام کرد رد صلاحیت خورد و حتی مراسم پس از مرگ او نیز با تشنج همراه بود. 

شخص دیگر آقای دکتر محمد خاتمی بود که او هم هشت سال رییس جمهور بود و بعدها پرچم دار اسلام سکولار و لیبرالیست و مثلث فتنه و ... نامیده شد و هماکنون هم تلویزون تصویر او را نشان نمی دهد.

شخص دیگر آقای محمود احمدی نژاد بود که کشور را به میدان جنگ با آقای هاشمی تبدیل کرد و هشت سال رییس جمهور ایران باقی ماند بعدها برچسب ریاست جریان انحرافی به او و آقای رحیم مشایی زده شد و در نهایت پس از اتمام دولتش منزوی گشت. این دور هم که برای رقابت انتخابتی ثبت نام کرد رد صلاحیت شد و این یعنی ... کلاً آقای احمدی نژاد بدرد جنگیدن با آقای هاشمی می خورد و با مرگ آقای هاشمی فاقد کارآیی سیاسی است و رد صلاحیت بهترین تصمیم در مورد ایشان بود. 

حال هم آقای روحانی دولت را در اختیار دارد به دلیل علاقه اش به ارتباط با آمریکا و انجام مذاکرات هسته ای پرونده خوبی ندارد و پس از پایان دولتش باید عاقبتش را از همین حالا، بدتر از اشخاص ذکر شده در بالا تفسیر کرد.

خلاصه پس از کلی اندیشیدن در مسایل مربوط به سرنوشت دولتهای پس از انقلاب در ایران، به این جمع بندی رسیدم که صندلی ریاست جمهوری ایران برای کسی شگون ندارد.

چوپان دروغگو یا نماینده ی دروغگو! 

انتخابات نزدیکه و باز هم شعار و وعده های  بی سر و ته کاندیداها و رسانه ملی مرا واداشت تا یک حکایت در مورد همین موضوع بگذارم:

معلم سر كلاس به یكی از شاگردان گفت:

درس «چوپان دروغگو» را بخوان.

بچه زد زیر گریه و گفت: نمی توانم، آقای معلم!

معلم پرسید: چرا؟!

بچه پاسخ داد: آقا! پدرم این صفحه را از كتابم پاره كرده است. 

معلم برآشفت و ماجرا را جویا شد: به چه دلیل؟!!!

بچه با لحنی لرزان گفت: آقا معلم! پدرم چوپان است. از خواندن این درس سخت خشمگین شد و به من گفت: من و پدرم و پدر بزرگم و بسیاری از پیامبران چوپان بودیم و هیچ پیامبری  دروغگو نبوده است. اما یك نفر در ده ما پیدا شد و گفت که 
به من رای بدهید تا برای شما مدرسه بسازم، خانه بهداشت درست كنم ، خیابان احداث کنم برای روستا و برای بچه هایتان شغل ایجاد كنم و...

ما هم باور كردیم و به او رای دادیم و آقا شد نماینده مجلس. اما به هیچ یك از حرف‌هایش عمل نكرد، که هیچ؛ حالا جواب سلاممان را هم نمی دهد.

به معلمت بگو: این صفحه را پاره كردم تا به جای چوپان درغگو درس جدید 
"نماینده ی دروغگو" را تدریس كند.

.............................

حال باید نماینده شورای شهر و ریاست جمهوری را هم به ...