چوپان دروغگو یا نماینده ی دروغگو!

انتخابات نزدیکه و باز هم شعار و وعده های بی سر و ته کاندیداها و رسانه ملی مرا واداشت تا یک حکایت در مورد همین موضوع بگذارم:
معلم سر كلاس به یكی از شاگردان گفت:
درس «چوپان دروغگو» را بخوان.
بچه زد زیر گریه و گفت: نمی توانم، آقای معلم!
معلم پرسید: چرا؟!
بچه پاسخ داد: آقا! پدرم این صفحه را از كتابم پاره كرده است.
معلم برآشفت و ماجرا را جویا شد: به چه دلیل؟!!!
بچه با لحنی لرزان گفت: آقا معلم! پدرم چوپان است. از خواندن این درس سخت خشمگین شد و به من گفت: من و پدرم و پدر بزرگم و بسیاری از پیامبران چوپان بودیم و هیچ پیامبری دروغگو نبوده است. اما یك نفر در ده ما پیدا شد و گفت که
به من رای بدهید تا برای شما مدرسه بسازم، خانه بهداشت درست كنم ، خیابان احداث کنم برای روستا و برای بچه هایتان شغل ایجاد كنم و...
ما هم باور كردیم و به او رای دادیم و آقا شد نماینده مجلس. اما به هیچ یك از حرفهایش عمل نكرد، که هیچ؛ حالا جواب سلاممان را هم نمی دهد.
به معلمت بگو: این صفحه را پاره كردم تا به جای چوپان درغگو درس جدید
"نماینده ی دروغگو" را تدریس كند.
.............................
حال باید نماینده شورای شهر و ریاست جمهوری را هم به ...
موضوعات مرتبط: مطالب طنز ، داستان و حکایت
برچسبها: وعده و وعید , نمایندگان , کاندیداها , وعده دروغ
