چندتا جوک بامزه:

یارو به زنش می گه ببینم دیروز چت بود؟
زن می گه هیچی
امروز چته ؟
هیچی
نبینم فردا چت باشه ها !
...........................................................................................
فقط یه ایرانیه که وقتی دنبال یه روش برای کاهش وزن میگرده
میپرسه چی بخورم که لاغر شم؟
برای لاغر شدن هم میخواد بخوره!
.....................................................................
شازده کوچولو از سیارشون زنگ زد به روباه و گفت :
چرا آدمها اینقدر از یکدیگر بت می سازند؟
صدا آمد :از بی ادبان!
فهمید اشتباهی شماره لقمان رو گرفته، قطع کرد…!
موضوعات مرتبط: جوک و لطیفه ، مطالب طنز ، جملات و پیامکهای طنز
برچسبها: جوک , طنز , لطیفه

گدا: آقا تورو خدا به من هزار تومن بدین برم ناهار بخورم
یارو: پول نمیدم، ولی بیا بریم برات یه پرس غذا بگیرم
گدا: نه نخواستم،
امروز واسه هزار تومن تاحالا شش بار ناهار خوردم
موضوعات مرتبط: داستان و حکایت ، جملات و پیامکهای طنز
برچسبها: گدا , فقیر , طنز , جوک
حیف نون و معلم پسرش

معلم پسر حیف نون ، حیف نون رو به مدرسه احضار میکنه!!!
فرداش حیف نون میره مدرسه و از معلم می پرسه چی شده؟ مگه پسرم چکارکرده ؟؟؟؟
معلم میگه : آقای حیف نون، پسر شما خیلی خنگه!!!
حیف نون به معلم میگه: یعنی چی خانم معلم؟؟ اتفاقاً پسر من خیلی هم با هوشه!!
معلم میگه: الان خنگی پسرتون رو بهتون ثابت می کنم!!! بعد به پسر حیف نون میگه: بچه جان برو ببین من تو حیاط مدرسه هستم یا نه ؟؟؟
پسر حیف نون میره و بر می گرده میگه: نه خانم معلم، شما تو حیاط مدرسه نبودید!!
معلم : شاید تو دفتر مدیر باشم برو اونجا رو هم ببین!!!
پسر حیف نون باز میره و بر می گرده و میگه: نه خانم معلم اونجا هم نبودید!
معلم رو به حیف نون می کنه و میگه: حالا دیدید بچه تون چقدر خنگه ؟؟؟؟؟
حیف نون به معلم پسرش میگه: خوب پسرم درست میگه، شاید رفتید مسافرت خانم معلم!!!


موضوعات مرتبط: داستان و حکایت ، جملات و پیامکهای طنز
برچسبها: حیف نون , جوک , طنز , داستانک
لورل و هاردی

هاردی: میخوام ازدواج کنم
لورل: با کی؟
هاردی: معلومه دیگه با یه زن. مگه کسیو دیدی که با یه مرد ازدواج کنه؟
لورل: آره
هاردی: کی؟
لورل: خواهرم

..........................................................................................
به افتخار لورل و هاردی ، بزن کف خوشکله رو
بعدش به خاطر اینکه یه عمر با کارهای این دو نفر خندیدم حتماً نظر بذارین چون تجربه خنده واقعی رو مدیون این دو نفر نفریم.
موضوعات مرتبط: داستان و حکایت ، جملات و پیامکهای طنز
برچسبها: لورل , هاردی , ازدواج , طنز
حکایت کتک خوردن دختر از پدر و شوهر

جوانی دارای زنی بد اخلاق بود و ناچار هر روز او را کتک میزد.
زن شکایت شوهر را پیش پدر برد.
پدر نیز او را کتک بیشتری زد و روانهی خانهی شوهر نموده و گفت:
حالا برو به داماد بگو که اگر تو دختر مرا کتک زدی، من هم تلافی نموده و در عوض زن تو را کتک زدهام!
حکایت واعظ و تعدد زوجین

واعظی دربارهی تعداد زوجات سخن میگفت: روایتش این بود که هرکس یک زن بگیرد، روز قیامت یک لامپ برایش روشن خواهد شد
و هرکس دو زن بگیرد دو لامپ
و هرکس سه زن بگیرد ، سه لامپ
و همین طور بالا میرفت 
که ناگهان چشمش به زن خود
که در میان جمعیت نشسته بود افتاده و بلافاصله گفت:
البته، «هرگز نشه فراموش/ لامپ اضافی خاموش»!!! 

موضوعات مرتبط: داستان و حکایت ، جملات و پیامکهای طنز
برچسبها: حکایت کتک خوردن دختر از پدر و شوهر , حکایت واعظ و تعدد زوجین , لطیفه , حکایت
طنز زن و شوهری

زن که از دیر کردن شوهرش عصبانی بود پای تلفن به شوهرش میگه:
این موقع شب کدوم گوری هستی تو؟!

شوهره از پشت گوشی جواب میده:
عزیزم ، اون فروشگاه طلافروشی رو یادته که، از یه انگشتر الماس نشانش خوشت اومده بود و گفتی برات بخرم، اما من اون روز پول نداشتم، ولی بهت گفتم که روزی حتما این انگشتر مال تو میشه عزیزم...!!!

زن با صدای ملایم و خوشحالی بسیار میگه: بله عشقم، آره عزیزم!!!

شوهره میگه:من تو رستوران بغل دستیش دارم شام میخورم!!!!! 

موضوعات مرتبط: داستان و حکایت ، جملات و پیامکهای طنز
برچسبها: شام , زن , شوهر , طنز
